میخانه نجف
يكشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۶ ق.ظ
ساقی درآمد از در جام شراب کف کرد
القصه غصهها را آن جام برطرف کرد
اجداد من ز مستی مُردند و من ندانم
نسل مرا چه دستی این گونه ناخلف کرد
جای شراب یک عمر خوردم فریب و افسوس
ترس از عذاب واهی عمر مرا تلف کرد
محراب جای من نیست دلگیرم از معابد
دل باز هم هوای میخانه نجف کرد
مطرب رسید از راه زد چنگ بر چغانه
رفع حلال از دل با نای چنگ و دف کرد
من ناگهان شنیدم گلبانگ واشربوا را
بانگ اذان ساقی دل را پر از شعف کرد
در دل هنوز قدری خوف از عذاب اگر بود
رفعش جناب مطرب با بانگ لاتخف کرد
بارد ز یاد باران بر شانههای دریا
گلچین از آن میانه یک قطره را صدف کرد
زیر عبای ساقی یک خم بسته باقی است
کان را خدای وقف رندان جان به کف کرد
سید عبدالله حسینی
- ۹۴/۱۲/۰۲